ریحانه محمودی/ سی و یک نما_ کارگردانهایی که برای نخستین بار، ساختِ فیلمهای بلند سینمایی را تجربه میکنند و یا به اصطلاحِ رایج "فیلم اولیها"؛ فیلمسازانی هستند که به حق، بسیاریشان در همان تجربهی نخست توانستند آثار قابل قبول و ای بسا جریانساز و فراتر از انتظاری تولید کنند. این اتفاق را به جرات میتوان یکی از مبارکترین اتفاقهای سینمای ایران دانست؛ استعدادهای جوان، حرفها و نگاههای تازهای که امروز، مواجهه با آنها با اشتیاق و توجه همراه است.
"هزارتو" با نام پیشینِ "لابیرنت" ثمرهی تلاشِ یکی از همین فیلم اولیهاست؛ امیرحسین ترابی. کارگردانی که به هنگام، سراغ سوژهای داغ و ملتهب رفته و نیز هوشمندانه بازیگرانش را برای ایفای نقشِ شخصیتهای داستانش برگزیده است.
در چند سالِ اخیر، کودک ربایی به عنوان یکی از جرائمی که رو به شیوع گذاشته و البته به لطف فضای مجازی صدای آن بیش از پیش به گوشها رسیده؛ مورد توجه واقع شده و "هزارتو" راوی داستانی متفاوت با همین سوژه است.
بردیا گمشده! این را در همان دقایق ابتدایی فیلم متوجه میشویم؛ وقتی شهاب حسینی را دوان دوان در خیابان میبینیم که هراسان، خبر گم شدنِ پسرش را به پلیس ۱۱۰ اطلاع میدهد. کم کم مادر بردیا و اعضای نزدیک خانواده از این اتفاق باخبر میشوند و هر چه زمان پیش میرود شخصیتهای داستان، وجه دیگری از خود را نشان میدهند؛ وجهی که میتواند مخاطب را مشکوک به دست داشتنِ هر یک از آنها در گمشدن بردیا کند.
در "هزارتو" خوانشِ امیرحسین ترابی از گم شدنِ یک پسر بچه، بیش از آن که معمایی و پلیسی باشد آسیب شناسانه و از منظرِ اجتماعی و مناسبات افرادِ آن با یکدیگر است. گمانهزنیها و قضاوتهای در لحظهای که پیشرفت داستان تمامیشان را ابطال میکند.
ضربآهنگ "هزارتو" سریع است و ریتم آن از نفس نمیافتد. تعلیقها طولانی و آزاردهنده نیست. گرهافکنیهای داستان با گرهگشاییهای به هنگام همراه است و همین سبب شده تا مخاطب، شمرده و در زمانی به قاعده، وقایع و شخصیتها را تحلیل و شناسایی کند.
گروه بازیگران این فیلم نمرهی بالایی دریافت میکنند و صد البته وزنِ عمدهای از این نمره را مدیون حضورِ "شهاب حسینی" هستند؛ بینقص بودنِ او در باوراندنِ نقشهایش هنوز هم برایمان عادی نشده و لذت تماشای هنرمندیاش با تمامیِ ظرافتها و جزئیات منحصر به فردش هر بار لذتی تازه دارد. از این نکته غافل نمانیم که شهاب حسینی با ایفای نقش در فیلمهایی چون "برادرم خسرو"، "نبات" و حالا در "هزار تو" که کارگردانانشان اولین فیلم بلند سینماییشان را میساختند نه تنها به نوعی حامیِ آنها بوده بلکه در به بار نشستنِ یک اثرِ قابل دفاع نیز موثر و موفق عمل کرده است.
"هزار تو" را میتوان متاثر از سینمای اصغر فرهادی دانست ولی این تاثیر، درست و حرفهای اتفاق افتاده و شباهتی به کپی کاری و تقلید ندارد. امیرحسین ترابی فیلم خودش را ساخته و ایده و نگاهش در طول روایت داستانش جاری است و نتیجه نیز اثر قابل تاملی شده که فراتر از مسئلهی کودک ربایی، مخاطب را به واکاوی مناسبات و روابط در جامعهی امروزمان فرا میخواند.
درباره این سایت